loading...
نا گفته ها-400کد جاوا اسکریپت
علیرضا بازدید : 160 چهارشنبه 30 اسفند 1391 نظرات (1)

آغاز را تو به من آموخته ای ...

فروردین :

بهترین ، ساده ترین و به قول پست مدرنها ، كلیشه ای ترین كلمه ای كه در ابتدای راه ، چقلی نویس دستپاچه و خجالتی سایت فرهنگی تبیان ، به خود لازم می داند كه برای عرض ارادت و اخلاص ، نسبت به شما كاربران بی مثال نثار نماید، همین كلمه سنتی است :سلام . ( حال كنید طویلی جمله را ! )

 

اردیبهشت :

باور كنید ، اینجا تنها مجالی است كه در حضور شما عزیزان عزیزتر از جان ، آرامشی یافته ام مثل آبی دریا . آخر نمی دانید ، از روزی كه همه فهمیده اند این حقیر سراپا تقصیر، قرار است منوی چقلی را بنویسم ، نگاههای خاكستری رنگ اطرافیان ، چه جراحتی بخشیده به قلب حساس و دردمند این حقیر ( منم كه حساس.... )

 

خرداد :

این یك حقیقت است : چقلی نویس سایت تبیان ، نه زیر آب زن است ، نه بد اخلاق . جنس ایشان ، نه تنها هیچ خرده شیشه ای ندارد ، بلكه به هیچ وجه نمی توان از كرمهای حلقوی و آسكاریس هم ، میان زوایای وجودی شان سراغی گرفت. جنس دست اول چقلی نویس ، نه بازار مشترك است ، نه كالای بنجلی كه نیاز به نورافكن های پشت ویترین داشته باشد . تازه هیچ ربطی هم به اجناس استعمارگر چینی بازار امروز تهران كه دست تمام اجناس ایرانی را داخل حنا گذاشته است، ندارد.

تیر :

تمام مطالبی كه در بالا عرض شد ، اعتراف نامه بود . باور كنید تا بحال در حضور هیچ بنی بشری اینگونه از نقش وجودی خود حرفی نزده بودم. ( اشكم را در آوردید با این نگاههای پر مهرتان ، اشكتان در نیاید.)

مرداد:

حالا بریم سر اصل مطلب . راستی قرار است در گروه اجتماعی ، كلی تغییرات اساسی صورت بگیرد .قول می دهم كه در شماره های بعدی كمی از رنج ها و تعب هایمان را برایتان را بنویسم ، تا بدانید كه انجام یكسری تغییرات شاید به قول شما جزئی ، چه بلاهایی را بر سرمان نازل می كند.شاید هم بدجنسی مان گل كرد و از چگونگی حذف آنانی گفتیم كه كلا از صفحه روزگار تبیان حذف شدند ( قابل توجه گروه تحقیقی زنان ) .شاید هم از برق نگاههای خوشحال و پرشعف گروه جامعه شناسی و آسیب شناسی كه عنقریب است مثل صاعقه خشكمان كند بگویم. خلاصه تغییرات بسیار بود.برخی به كام بعضی ها و برخی به زیان.

شهریور :

راستش را بخواهید شاید این قسمت كوچك ( به قول سردبیر ، قطره ای از دریای عظیم تبیان ) ، تنها جایی است كه اسیر هیچ قید و شرطی نیست . اینجا آزادی است كه حرف اول را می زند . آزادی ، حقوق مدنی ، دموكراسی ، دولت رفاه ، مردم سالاری و .... وای ! یه وقت خدای ناكرده روم به دیوار ، فكر نكنید ما سیاسی شدیم ها ، باور كنید كه ما در روز الست( آغاز به كار موسسه)، با خود عهد بسته ایم هر چیزی كه بخواهید باشیم ، جز انسانهائی سیاسی . هر چند اگر در گردهمائی ها و همایش های تبیان شركت می كردید، حتماً می شنیدید( این هم قابل توجه آقای مجنون !!!)

مهر :

اینجا حرف از هر چیزی كه شما بخواهید ، می زنیم . هر چند ، قبول كنید كه نمی شود حداقل با هر شماره ، زیر آب یكی از كارمندهای عالیقدر تبیان را نزد. این نمك چقلی است . ( قبلاً كه گفته بودیم ، ما زیر آب زن نیستیم، فقط به فكر نمك ذائقه شمائیم) . غذای بی نمك كه مزه نداره. داره؟

آبان:

نوشته هایتان را برایمان بفرستید . از داستان و شعر و متن ادبی گرفته ، تا مقاله های علمی و داغ ژورنالیستی . از نقد فیلم و تفسیر و تحلیل مقاله های دور از جون در پیت تبیان گرفته ، تا درد دل و گیر آوردن سنگ صبور .

آذر :

خلاصه همه جوره در خدمتیم . از آب حوض كشی خانه های قدیمی و گردگیری كیبورد و مونیتورتان گرفته ، تا خریدن كت و شلوارهای كهنه و خدای ناكرده وصله دارتان . از بیل زنی بهار و پائیز گرفته . تا پارو كردن برفهای زمستان . به قول دوستان: هدف ما جلب رضایت شماست.

دی :

راستی عجب ماهیه این دی !!! خواستم از معضلات بگویم ، دلم نیامد . باشه برای بهمن.

بهمن :

از ویژگی های اساسی گروه اجتماعی دو چیز است : یكی كمبود صندلی ، دیگری همسایه های پر شر و شور . بذارید از صندلی بگم كه به جان خودم ، بد مصیبتی است.

 

اسفند :

یك اصل اساسی كه در اتاق ما حرف اول را می زند ، سحرخیزی است . به قول جناب انرژی مثبت ، سحر خیز باش تا كامروا باشی و اندر تعریف كامروائی این است:" صندلی برای نشستن " حالا اگه شانس بیاری و همكار همیشه در گشت و گذار ما طبق روال عادی برنامه رفته باشد دوبی و كیش ، یا اثاث كشی داشته باشد و تو استراحت مطلق قبل و بعد از امتحانات باشه ، یا روزهای فردی كه جناب عشق سیاست تو موسسه نیست ، باشه . مشكلی پیش نمی یاد . ولی امان از روزی كه هیچ كدوم از اینها نیست و تو مجبوری یا روی فایل بنشینی ، یا روی قفسه های پارتیشن . تازه این هم یه شرط داره : افرادی می توانند در قفسه های پارتیشن را باز كنند و به صورت نیم خیز خود را روی آن جا كنند كه كمتر از 60 كیلوگرم وزن داشته باشند . البته اصل دیگری هم هست كه باید همواره مورد توجه باشد. مثلاً اگر یكی از بچه های ثابت گروه ( به غیر از افراد بیشماری كه شاید به هوای مشاوره ، یا به امید بهره گیری از فیوضات افراد گروه ، اتاق اجتماعی را به كاروانسرائی پر رفت و آمد تبدیل كرده اند) ، برای  گرفتن پرینت ، یا آوردن چائی ، حواسش نبود و بدون گذاشتن كیف از جایش بلند شد ، باید مثل عقاب های بلندپرواز تند چشم دشت های بی آب و علف ، خیز برداری و به محض خارج شدن از در ، بلا نسبت اسرائیلی های بی تربیت غاصب ، روی صندلی بنشینی و آنچنان خود را به كار مشغول كنی كه مثلاً برگشتن طرف را نفهمیده ای . خلاصه در موسسه فرهنگی ما ، اگه یه ذره خپل باشی و عقاب و اسرائیلی هم نباشی ، یا با ید دیسك كمر بگیری ، یا مثل روزگار فلاكت بار الان من ، یه زیر انداز خونه بیاری ، وسط اتاق پهن كنی ، هر از چند گاهی یك كگد محكم بخوری ، یه ببخشید لوس بشنوی و چقلی بنویسی .

علیرضا بازدید : 116 چهارشنبه 30 اسفند 1391 نظرات (0)

ارتباط در یک بزرگراه عاطفی

 


وقتی کلمه خانواده را می شنویم، همه به یاد جایی می افتیم که از بودن در آن لذت می بریم، جایی که همه شادی های دنیا را می توان در آن جستجو کرد و همه غم های جهان را از یاد برد.

 

ارتباط در خانواده

 

خانواده کوچک ترین جزء یک اجتماع است. اجتماعی که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد، مسلماً اجتماعی است سالم و شرط آنکه خانواده ای سالم باشد این است که افراد آن سالم باشند. همه ما اولین جایی که در آن چشم باز می کنیم محیط خانواده است و اولین حامیان خود را والدین می دانیم.

بدون تردید قدرتی که خانواده در شکل گیری شخصیت و شاکله هر کدام از ما ایفا می کند قابل مقایسه با سایر نهادها نیست. بسیاری ازعادات، ارزش ها و معیارهای فکری که نقش بسیار مهمی در سرنوشت و زندگی آینده هر کدام از ما ایفا می کند، در محیط خانواده ریخته می شود.

در خانواده است که ما روند خودشناسی و خود آگاهی را آغاز می کنیم و با توجه به بازخوردهایی که از والدین و اطرافیان خود می گیریم می توانیم آن را به گونه ای مثبت و یا منفی بنا کنیم.

در خانواده است که می توانیم بزرگترین سرمایه زندگیمان را که همان عزت نفس واعتماد به نفس می باشد پله به پله پایه ریزی کنیم.چراکه در همین محیط کوچک است که ما یاد می گیریم تلاش ها و پشتکاری که در جهت رسیدن به اهدافمان دنبال می کنیم، بیهوده نبوده وحتی اگر در راه رسیدن به اهدافمان شکست خورده باشیم مورد سرزنش قرار نمی گیریم.

در خانواده است که ما برای اولین بار بدون قید و شرط از طرف والدین پذیرفته می شویم و نخستین تجربیاتمان را از همزیستی با دیگران در آنجا کسب می کنیم، که همین مهم می تواند پایه ای محکم برای سایر ارتباطات ما در آینده باشد. در خانواده است که ما مهارت و توانایی بیان و ابراز عقاید و احساسهایمان را بدون ترس پیدا می کنیم و متقابلاً مهارت گوش دادن فعال را در خودمان درونی خواهیم کرد.به طور کلی ما در محیط خانواده چگونه بودن را می آموزیم. و شاید بتوان گفت که در واقع خانواده نخستین محیط زندگی فرد است و در حقیقت الگوی کوچکی از الگوی وسیعتر اجتماعی به شمار می رود که در آینده با آن مواجه خواهد شد.حال هر عاملی که به عنوان مانع سد راه خانواده در رسیدن به اهداف سالم آن باشد می تواند خانواده را از مسیر اصلی خود منحرف ساخته و سلامت خانواده را مورد تهدید قرار دهد. از جمله عواملی که از اهمیت وافری برخوردار است نوع ارتباط  بین اعضای خانواده و جو عاطفی است که در محیط خانواده حاکم است. نوع ارتباط افراد در یک خانواده  و شرایطی که از نظر عاطفی در آن حاکم است جو عاطفی یک خانواده را شکل می دهد.

علیرضا بازدید : 174 دوشنبه 01 خرداد 1391 نظرات (0)


آرزویم این است:


نرود اشك در چشم تو هرگز

مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی

عاشق آنكه تو را می خواهد

و به لبخند تو از خویش رها می گردد

و تو را دوست بدارد به هر اندازه دلت می خواهد


علیرضا بازدید : 120 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
دلخوش عشق شما نیستم , من ای اهل زمین

عشق را در آسمان قلب و روح من ببین

عشق من در ذهن و در جان من است

عشق من تنها خدای ِ آسمان روشن است

عشق من یادش بود آرام دل ،

یاد او هر غصه ای را مرهم است

گر، به او دل خوش بدارم روز و شب

جان خسته کی فتد در تاب و تب ؟

گر سزاوار ره کویش شوم

فارغ از دنیا شده ، سویش روم

دل زقید بندها وا میشود

در بهشت اولینش باز ماوا میشود
 
علیرضا بازدید : 119 شنبه 30 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


وقتی تو مال منی ، وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی ،


دیگر چه آرزویی داشته باشم از خدا


وقتی عاشقانه مرا میخواهی ،


همیشه و همه جا هوای مرا داری ، دیگر چه  بخواهم از این دنیا


من در این دنیا هستم و تو در کنارم ،


اینهمه عشق است در برابر چشمانم...


وقتی  گلی مثل تو در باغچه دلم شکفته ،


یک گلستان است که در دلم نهفته


و اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است ،


و با این نفسهاست که عاشق مانده ام ،


تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام


وقتی در لحظه های خواستنت تو را در کنار خودم دارم ،


چرا به دنبال تو بیایم ، تویی که همیشه در قلبمی و میتپی برای عشقمان


تو در خانه عشقمی و من تکیه گاهت ، عشق من خیلی میخواهمت...


 این تو بودی که به من عشق دادی ، نفس دادی ،


این تو بودی که معنای زندگی را به من یاد دادی


این تو بودی که محبتهایت مرا عاشق کرد ،


مهربانی هایت مرا اسیر دلت کرد...


این تو بودی که مرا به اوج بردی ،


دستانم گرفتی و مرا تا آنجا که هر دویمان آرزو داشتیم بردی


وقتی یکی مثل تو را دارم ، چرا باید از غم و غصه بنالم،


همیشه شاد میمانم و آواز عاشقی را میخوانم


من از دنیا گذشتم به خاطر تو ، تو از دنیای خودت گذشتی به خاطر من ،


ما هر دو از همه چیز گذشتیم تا رسیدیم به هم ،


و میگذریم تا برسیم به قله عشق با هم...


با هم در کنار هم ، مثل همیشه ، همیشه عاشق هم!  


علیرضا بازدید : 116 شنبه 30 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

هر شب مرا با خود میبری ،


میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی


هرشب مرا به اوج میبری ، میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود


ما یکی شده ایم با هم ، همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من...


همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،


یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست....


دنیای زیبایی که درون آنم ،


ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!


ببین که حالم ، حال همیشگی نیست ، اینجا ، همینجایی که


هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست


ما عاشقانه مانده ایم برای هم ، من برای تو هستم و تو برای من ،


تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من...


هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد،


اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد،مثل حالا باش ،


مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش ، نه اینکه فردا بیاید و  بیخیال ما باش....


گفته بودم که با تو نفس میگیرم ،


گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم ،


رنگی به زیبایی چشمانت ،


اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت


تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه


در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم


تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم ،


غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم!


ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود


و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من...

 

علیرضا بازدید : 123 جمعه 29 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
Click Here To Navigate روی کلمات کلیک کنید
علیرضا بازدید : 141 جمعه 08 اردیبهشت 1391 نظرات (1)
خیلی دلم گرفته….

انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…

انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…

وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…

آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام

نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی

دلش به درد آید

من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…

دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها

میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم
علیرضا بازدید : 586 جمعه 08 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


علیرضا بازدید : 178 پنجشنبه 10 فروردین 1391 نظرات (1)




رقص تور دادن به لینکها

درباره ما
سلام عزیزان. تمام سعی و تلاش خودم رو جهت خدمت به جامعه وبلاگ نویسان فارسی زبان میکنم. (( من برای متنفر بودن از کسانیکه از من متنفرند وقت ندارم زیرا گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند.))
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 130
  • بازدید سال : 627
  • بازدید کلی : 17,407